به بهشت سیاه خوش اومدید.یکی بیاد کمکم کنه.هیچ نوری نیست تنها صدایی که میشنوم صدای شلیک اسلحه است.زیر این آسمون سیاه فقط صدای جیغ و فریاد میادوهمه سر وبدنم مث یخ سرد میکنه.حتی اگه نفسم بند بیاد بازم به دویدن ادامه میدم.دستمو به نشونه کمک بلند میکنم.اما کسی نیست دستمو بگیره.اشکال نداره.حتی اگه متوقف نشم.حتی اگه آسیب ببینم.تا وقتی زنده ام تسلیم نمیشم.یکم دیگه فقط یکم دیگه به دویدن ادامه میدمو استراحت نمیکنم.احساس میکنم همه اتفاقا از جلوی چشمم میگذره.این چیزیه که باورش دارم.به خودت بیا خواهش میکنم