فلک دادو فلک دادو فلک دادو فلک داد فلک از کودکی غم را به من داد فلک نگذاشت که من سامان بگیرم کمی زهر غربت را به من داد الله یار خدا یار خدا یار دل هیچکس نمیسوزد برامان چنین نامه نویس مه بی وفایی د من بیار کوچ صحرایی کبوتر نامه را به یار برسن بگو صد داد و بیداد از جدایی الله یار خدا یار خدا یار دل هیچکس نمیسوزد برامان