بهترین و جدیدترین ویدئو های روز

پخش ویدئو بعدی ... {{ next_video.title }}
[توقف]

سریال روزگارانی در چکوراوا قسمت 33 در خانه، همه به دنبال بچه میگردند.حامینه به خانه برگشته اما بچه همراه او نیست و وقتی هونکار از او سوال میکند، حامینه جواب درستی نمیدهد. زلیخا به شدت گریه میکند و میخواهد از خانه بیرون برود تا دنبال بچه بگردد، اما هونکار جلوی او را میگیرد. زلیخا عصبانی شده و از شدت ناتوانی و ناراحتی از حال می رود. هونکار او را داخل می برد تا کمی بهتر شود. دمیر در فرودگاه استانبول است. از پذیرش او را صدا زده و میگویند که تماس واجبی دارد. هونکار از پای تلفن به او خبر میدهد که عدنان گم شده است. دمیر شوکه شده و بدون اینکه داخل استانبول برود، دوباره بلیت برگشت به آدانا را میگیرد. شب، دمیر به خانه می رسد. همان لحظه یکی از افرادش خبر میدهد که گفته اند که مسلم، یکی از افراد سر زمین را هنگام بردن کاسلکه دیده اند. دمیر به همراه جنگاور فوری به خانه های کارگران می رود و وارد خانه مسلم می شود و با پدر او دعوا میکند. پدر مسلم میگوید که آنها بچه ای ندیده اند. دمیر عصبانی شده و جنگاور او را آرام میکند. کارگر دمیر میگوید که احتمالا اشتباه شده و دزد شبیه مسلم بوده است. در خانه، زل

0.05 sec, flt: 0 time: 8, count: 11, slow: 0