بهترین و جدیدترین ویدئو های روز

پخش ویدئو بعدی ... {{ next_video.title }}
[توقف]

سریال روزگارانی در چکوراوا قسمت 46 آدرس کانال مشکی ترکی https://www.youtube.com/channel/UCmu9... زلیخا تا شب روی پله نشسته و داخل نمی رود. هوا بارانی شده و زلیخا خیس می شود. دمیر به خانه آمده و با دیدن زلیخا در آن وضعیت او را سریع به داخل می برد و خشک میکند. سپس برای او غذا می آورد تا گرم شود. زلیخا فقط از دمیر پسرش را میخواهد. دمیر به او میگوید که جای عدنان امن است و مشکلی نیست. او حاضر به آوردن عدنان پیش زلیخا نیست. روز بعد، هونکار از بیمارستان مرخص می شود و به خانه می آید. او بخاطر نبودن عدنان در خانه متعجب می شود. دمیر تعریف میکند که زلیخا قصد فرار داشته و او متوجه شده بود که زلیخا اسلحه را در کشو پنهان کرده، برای همین فشنگ های آن را خالی کرده بود و وقتی که زلیخا در اتوبوس بوده، او را پیدا کرده و برگردانده است. او هونکار را بخاطر اعتماد به زلیخا مقصر میداند و میگوید که تا زمانی که به او اعتماد نداشته باشد پسرش را به خانه نمی آورد. هونکار به کارخانه‌ ییلماز می رود. ییلماز با دیدن او عصبی می شود. هونکار میگوید که قصد توضیح واقعیت را دارد. سپس به ییلماز میگوید که به عمد به او ک

0.05 sec, flt: 0 time: 8, count: 11, slow: 0