شعر: بوی شراب صدا : همای مستان ای که پریش گیسوان را خم و تاب می دهی مست ز راه می رسی چشم به خواب می دهی بس که شراب خورده ای بوی شراب می دهی پیش کسی لب نکنی باز که باده خورده ای شهره ی شهر می شوی بند به آب می دهی بس که شراب خورده ای بوی شراب می دهی ای که خراب می روی سوی حرام می روی جان به لب رسیده را چند عذاب می دهی ساقی سیم ساق من نذر شراب کرده ای کی به من خراب از آن باده ی ناب می دهی مست ز هوش بردی اش ساقی دیوانه چرا بیش ز اندازه به این خانه خراب می دهی